سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

سورنا سردار دلیر مامان و بابا

خداحافظ بیماری......

بعد از اینکه از سفر برگشتیم و برنامه خواب و غذات به هم ریخته بود و سرماخوره بودی.مدتی طول کشید تا برنامه ات دوباره منظم بشه ولی سرماخوردگی لعنتی هنوز بود..... بردمت دکتر گفت هیچی نیست و فقط سرماخوردگی کهنه شده که طول کشیده و دوباره همون داروهایی که بهت می دادم و اثری نداشت... مدتی گذشت ....رفتیم مهمونی دیدن ارمیا کوچولو........و سرماخوردگی بازم ادامه داشت که من نفهمیده بودم که تو همون مهمونی دوباره بدتر سرماخوردی از ادمهایی که سرماخورده بودند ولی بعد از بوسیدنت گفتند.  گفتند شاید حساسیت فصلی باشه.داروی ضد حساست بهت دادم ولی تاثیری نداشت و حسابی خواب الود و بی اشتها شده بودی که قطعش کردم...... بالاخره بعد از چند روز خوا...
31 شهريور 1391

شیراز و سورنای بیست و هفت ماهه

  روزها به سرعت نور داره میگذره و من گاهی به خودم میام می بینم خیلی وفته اینجا چیزی ننوشتم اما این دفعه رفتیم سفر...این بود که نبودیم.بعدش هم که کلی مطلب نوشتم که نی نی وبلاگ در حال پشتیبان گیری بود و نشد ثبتش کنم.خلاصه که در کمال ناباوری رسیدیم به پایان بیست و هفت ماهگی .بیست و هفت ماهگیت مبارک باشه پسر گلم.....  ا ز سفر بگم که قبلش همش نگران بودیم مریض نشی که همین اتفاق هم افتاد یعنی روز قبل از حرکت دیدم تو خواب داری سخت نفس می کشی.دارو هات رو بهت دادم ...نیمه شب حرکت کردیم و من نگران خوابت بودم چون مسیر طولانی بود که خوابیدی ولی یه بار بینش بیدار شدی و دو ساعتی نخوابیدی.رفتیم یاسوج و حسابی خوابیدی. قرار بود دو شب بمونیم ...
19 شهريور 1391
1